غمگینم...
يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۰۹:۵۴ ب.ظ
سنگ تمام گذاشته اند برای شکستن دل شیشه ای من
گاهی وقتا، خواسته یا ناخواسته، دلت میشکنه...
گاهی توقع ات از آدمای دور و برت زیاد میشه...
البته از نظر اونا...
خداجونم... من با تموم تریپ پسرونه ام، یه دخترم...
یه دختر کوشولو، یه دختر پر از احساس که خیلی وقتا به بی احساسی متهم شده...
پی نوشت:
کمی اشک
راز نوشت:
دلم یه هم صحبت آشنا میخواد... چند روزه...
- ۹۴/۱۲/۰۹
ماه ساکن شود و سرد، خدا مى داند
در سکوت شب هر کوچه این شهر خراب
گم شود ناله شبگرد، خدا مى داند
مردم شهر همه منتظر یک نفرند
چه زمانى رسد این مرد، خدا مى داند
برگ ها طعمه بى غیرتى پاییزند
راز این مرثیه زرد خدا مى داند
خنده غنچه گلها به حقیقت زیباست
شاید این است رهاورد، خدا مى داند