۹۶ هم با تمام خوبی ها و سختی ها و تلخی هاش به پایان رسید...
سال خوبی براتون ارزومندم...
لیله الرغائب نوشت:
۱. دعا کردم... یادت هست که؟ قول داده بودم هر هفته...
من برایت نماز جعفر میخوانم، چگونه محو شوی؟
- ۴ نظر
- ۲۹ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۳۷
۹۶ هم با تمام خوبی ها و سختی ها و تلخی هاش به پایان رسید...
سال خوبی براتون ارزومندم...
لیله الرغائب نوشت:
۱. دعا کردم... یادت هست که؟ قول داده بودم هر هفته...
من برایت نماز جعفر میخوانم، چگونه محو شوی؟
گاهی بعضی آدم ها باید در خاطره بمانند...
صلاح نیست یا نباید یا هر چیز دیگر، آن ها را از خاطراتت بیرون بیاوری و بگذاری کنار دستت...
در خاطراتت سیر نگاهشان کن...
در خاطراتت سیر حرف بزن...
گاهی بعضی آدم ها باید در خاطره بمانند...
دل نوشت:
۱. نزدیک عید است...
۲. در ذهن تکانی خود خاطرات زیبا را نگه دارید... ولی با آن ها زندگی نکنید...
بعد کلی کار، رفتیم تا به مرحله خداحافظی برسیم...
خیلی بچه ها میگفتند شنبه نمیان و البته بودند افرادی علاقه مند به درس و مدرسه...
گفتم که شنبه درس نمیدم...
گفتند عالیه میایم بازی میکنیم...
گفتم که بازی هم نه، از روی بخوانیم رونویسی میکنیم...
گفتند که تا حالا ننوشتیم، خوبه...
گفتم زنگ اخر هم کلاس تکونی میکنیم...
گفتند خانوم شیشه شور هم بیاریم؟؟؟
اخرسر گفتم واقعا میخواین بیاید؟
گفتند اره...
خلاصه از من انکار... از اونا اصرار
نمیدانم چی نوشت:
۱. خنده دار بود ولی تامل هم داره. دانش اموزم میگفت مجبورم بیام سر کلاس... مامان بابام سر کارن و من تنهام...
گاهی نقش هایی میپذیری و مجبوری به آن متعهد باشی...
و این اجبار است...
به معنای واقعی...
خدا نکند تداخل نقش پیش آید...
که اگر بیاید باید یکی قربانی دیگر شود...
پی نوشت:
۱. خدا از من خواسته همسر خوبی باشم و بعد از ان هر نقش دیگری را خوب ایفا کنم...
۲. گاهی معلمی دست و پا گیر است...
۳. خدایا، فقط به خاطر همسرم... همانطور که تو امر کردی...
مدفن عشق، وصال است...
افلاطون
دل نوشت:
۱. میدانی بوی چه میدهی؟؟؟؟
بوی قهوه یا چیزی شبیه کاپیتان بلک
۲. با افلاطون موافقید؟؟؟
کتاب خط عاشقی رو میخوندم که دلم گرفت...
من بی سر و پا کجا و شهدا کجا...
یعنی میشه خانوم حضرت زهرا سلام الله علیها هم به من نگاه کنند؟
شهید جابری، منم به دانش اموزام میگم از حضرت زهرا غافل نشن، از ایشون کمک بخوان...
شهید بزرگوار، من خجالت میکشم خانوم رو به پسرشون صاحب الزمان قسم بدم...
شما پا درمیونی کنید...
شما پیش خدا و حضرت زهرا ابرو دارید...
دل نوشت:
۱. آخ که چقدر دلم گرفته...
۲. شهید ردانی پور، خوش به حالتون...
داستان خوانی، داستان گویی، داستان نویسی...
وزیر محترم با حذف تکالیف نوروزی دستور به افزایش سرانه مطالعه داده است...
به شخصه اعتقادی به تکالیف نوروزی نداشته و ندارم...
کتابخوانی ایده خوبیست...
به شرطی که کتاب های خوبی معرفی بشه...
که...
اصلا کتابی معرفی نشده...
تصمیم دارم یه کتاب خوب مناسب سن بچه های کلاس پنجم رو بخونم و یه صوت تهیه کنم...
یه عزیزی میگفت صدام بد نیست...
لبخند مسیح خوبه؟؟؟
منتظر پیشنهادم...
فردانوشت:
۱. نمیدانم اسمش چیست... چیزی شبیه دلتنگی...
۲. اگه رد شدی از اینجا بدان جویای احوالت هستم، با اینکه چند وقتی است ردپایت را استشمام نکردم...
۳. آخر نفهمیدم با تو چه کنم؟ هیچ... آسوده باش...
۴. روزگارت خوش بشر جان...
امروز مسابقه حفظ داشتم...
واقعا سخت بود...
تازه من دو جز بیشتر نبود...
اونا که حافظ کل هستند چه جوری تونستند؟؟؟
پی نوشت:
۱. هدف حفظ کل هست... ولی بی مدت...
۲. دعا بفرمایید...
۳. اوقاف مسابقه گذاشته، اگه علاقه مند بودید ثبت نام کنید...
بعد نوشت:
۱. عملکرد ۸۴ درصدی... فکر میکردم بیشتر بشم... ولی باز شکر خدا...