پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

۲ مطلب با موضوع «شعریات» ثبت شده است

خیال خام پلنگ من به سوی ماه جهیدن بود
... و ماه را ز بلندایش به روی خاک کشیدن بود
پلنگ من ـ دل مغرورم ـ پرید و پنجه به خالی زد
که عشق ـ ماه بلند من ـ ورای دست رسیدن بود
گل شکفته ! خداحافظ اگر چه لحظه ی دیدارت
شروع وسوسه ای در من به نام دیدن و چیدن بود
من و تو آن دو خطیم آری موازیان به ناچاری
که هر دو باورمان ز آغاز به یکدگر نرسیدن بود
اگر چه هیچ گل مرده دوباره زنده نشد اما
بهار در گل شیپوری مدام گرم دمیدن بود
شراب خواستم و عمرم شرنگ ریخت به کام من
فریبکار دغل پیشه بهانه اش نشنیدن بود
چه سرنوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم
تمام عمر قفس می بافت ولی به فکر پریدن بود...


پی نوشت:

۱. جناب منزوی

۲. نفهمی هم خوب چیزیه...


بعدنوشت:

کتاب خوبی خوندید معرفی کنید...

  • ستاره خوشبختی

من اگر رفتم سراغ شعر و عکاسی فقط...

خواستم توصیف چشمانت کنم، اما نشد...

شعر از: امیرحسین یوسفی

پی نوشت:

بعضی از بیت های شعرها بدجور به دل میشینند.

راز نوشت:

مخاطب نداره اااا

  • ستاره خوشبختی