پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

روز اخر مدرسه...

چهارشنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۶، ۱۰:۳۵ ب.ظ

بعد کلی کار، رفتیم تا به مرحله خداحافظی برسیم...


خیلی بچه ها میگفتند شنبه نمیان و البته بودند افرادی علاقه مند به درس و مدرسه...


گفتم که شنبه درس نمیدم...

گفتند عالیه میایم بازی میکنیم...

گفتم که بازی هم نه، از روی بخوانیم رونویسی میکنیم...

گفتند که تا حالا ننوشتیم، خوبه...

گفتم زنگ اخر هم کلاس تکونی میکنیم...

گفتند خانوم شیشه شور هم بیاریم؟؟؟


اخرسر گفتم واقعا میخواین بیاید؟

گفتند اره...

خلاصه از من انکار... از اونا اصرار


نمیدانم چی نوشت:

۱. خنده دار بود ولی تامل هم داره. دانش اموزم میگفت مجبورم بیام سر کلاس... مامان بابام سر کارن و من تنهام...

  • ۹۶/۱۲/۲۳
  • ستاره خوشبختی

نظرات  (۳)

توی کلاس ما همه می‌گفتن نمیایم ولی فرداش همه هم میومدن :/
پاسخ:
اینم معضلیه...
  • دختری از جنس آرامِش :)
  • ما هَم امروز همین بحث رو با دبیرا داشتیم .. البته برعکس اون چیزی که دانش اموزای شما میخواستن :)
    پاسخ:
    لبخند
    سلام :)

    وا عجبا !

    ما از بهمن ماه تعطیل می کردیم ...
    پاسخ:
    سلام علیکم.

    واقعا؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">