پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

دیشب با فاطمه دعوا کردم

 

نمیدونم دعوا هم نبود، یه ذره تندی...

 

ناراحته از دستم...

  • ستاره خوشبختی

دقیقا چند سال پیش بود‌‌...


بهمن ماه...


تعداد خواب های واقعی یا به نگاه دین، رویاهای صادقانه، بیشتر شده بود...


با مرگ دوستم شروع شد و به...

یادم نیست به چی ختم شد.


اون زمان دانشجو بودم، حاج اقای دانشگاه میگفت احتمالا غلبه شیطانی هست که خواب های واقعی میبینی، خواب هایی که واقعا اذیتم میکرد...


گذشت و گذشت و گذشت تا با یه سری از ادعیه و این چیزها بهتر شدم، تا این چند روز...


انگار دوباره رویاهای صادقه برگشتند...

  • ستاره خوشبختی

دیشب خوابت رو دیدم...




همین

  • ستاره خوشبختی

ما همیشه یا جای درست بودیم در زمان غلط

یا جای غلط بودیم در زمان درست

و همیشه همین گونه

همدیگر را از دست داده ایم...

  • ستاره خوشبختی

دیر از خواب بیدار شدم

و

کلی کار دارم


الان دارم یه چیزی میخورم

بعدش باید بشینم پای یه مقاله علمی که باید به استاد تا شب تحویل بدم

غذا هم فریز دارم


کارت سوخت موتور هم هنوز پیدا نشده رو اعصابمه‌

  • ستاره خوشبختی

ای توبه ام شکسته

از تو کجا گریزم؟

  • ستاره خوشبختی

فاطمه خانوم اومده خونمون

واسه تمرین حفظ قران

ایه ۶۱ سوره بقره است...


بودنش واسه منم خوبه

مرور میکنم...


چند ماهه دیگه به سن تکلیف میرسه، اگه پولم برسه واسش یه چادر مشکی میخرم، خیلی دوست داره.

البته فکر کنم مامان باباش زودتر براش بخرند...

  • ستاره خوشبختی

و امروز چقدر دلتنگت شدم...


اگر برای ابد

هوای دیدن تو

نیفتد از سر من

چه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  • ستاره خوشبختی