پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

پرسه در میان سطرها

نمی دانم تا کی بنویسم...

سنگ تمام گذاشته اند برای شکستن دل شیشه ای من

گاهی وقتا، خواسته یا ناخواسته، دلت میشکنه...

گاهی توقع ات از آدمای دور و برت زیاد میشه...

البته از نظر اونا...

خداجونم... من با تموم تریپ پسرونه ام، یه دخترم...

یه دختر کوشولو، یه دختر پر از احساس که خیلی وقتا به بی احساسی متهم شده...

پی نوشت:

کمی اشک

راز نوشت:

دلم یه هم صحبت آشنا میخواد... چند روزه...

  • ستاره خوشبختی

من اگر رفتم سراغ شعر و عکاسی فقط...

خواستم توصیف چشمانت کنم، اما نشد...

شعر از: امیرحسین یوسفی

پی نوشت:

بعضی از بیت های شعرها بدجور به دل میشینند.

راز نوشت:

مخاطب نداره اااا

  • ستاره خوشبختی

آنجا که عشق و مستی، گیرد عنان هستی      با غم توان شکفتن، بی بال و پر دویدن

بعد از یک ماه وقفه، امروز دوباره رفتم مدرسه.

بودن در میان بچه های کوچولو، دیدن شیطنت هاشون، همه و همه عشقه.



پی نوشت:

5 ساعت بودن با کودکان دبستانی، اول تا ششم، آرامشی وصف نشدنیه...

پی همان پی نوشت:

کاش زودتر فارغ التحصیل بشم...

راز نوشت:

شنبه ها، کودک میشم... با عشق...

  • ستاره خوشبختی

یه ترم دیگه هم گذشت و به اندازه یه ترم بزرگتر شدم...

به پشت سرم که نگاه میکنم، نمیفهمم چیزی یاد گرفتم یا نه...

چقدر خودم رو درگیر کردم... درگیر همه چیز...

پی نوشت:

مادرم، "و إن یکاد ..." را بدرقه راهم می کنی؟

پی همان پی نوشت:

نگرانم...

راز نوشت:

همه ام با همه ات درگیر نیست... درگیرم کن...

  • ستاره خوشبختی

پست های قبلی همه حذف...


شاید دوباره برگردم...



  • ستاره خوشبختی